[ad_1]
اس ام اس و جملات غمگین با موضوع تنهایی
تنهایی ینی انقد کسی بغلمون نکرد ک خودمون زدیم بقل
♦
♦
♦
♦
دلقک سیرک وقتی نقابش را برداشت دریای بی انتهای غم درون چشمانش وهزاران دردنگفته بر لبانش بود
♦
♦
♦
♦
زندگی حکایت یخ فروشیست که از او پرسیدند فروختی؟؟؟
گفت :نخریدند ولی به پایان رسید
♦
♦
♦
♦
…
دلم برای معلمم تنگ شده
انگار فقط برای او مهم بود حاضر باشم یا غایب
♦
♦
♦
♦
امان از خستکی هایی که با خوابیدن رفع نمیشه امان
♦
♦
♦
♦
مانده ام انتهای خط بی کس
پشت این طاقت تمام شده
گریه هایم زیان آور ولی شیرین
مانند سیگار بعد شام شده
♦
♦
♦
♦
این خش خش از شکستن آرام باد نیست
امروز هم صدای تو انگار خوشحال نیست
می بوسمت که فاصله مان مختصر شود
می بوسمت که فکر کنی غم چندان نیست
♦
♦
♦
♦
ﺩﻟﺘنگی ﯾﻌﻨﯽ:
ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎشی وﻟﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﯾﻪ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺧﻔﻪ ﺕ ﮐﻨﻪ
♦
♦
♦
♦
ساده باشم یا نه ..
وقتی یادم تنهاست بی تو بودن دشوار ..
با تو بودن رویاست
♦
♦
♦
♦
به سلامتی اونی که.گفت از کسی انتظاری نداره..مافکر کردیم بی نیازه..غافل از این که از اعتمادای شکسته بیزاااره
♦
♦
♦
♦
نمی دانم عشق بودیاالزایمر
ازوقتی گرفتارش شدم خودم راازیاد بردم
♦
♦
♦
♦
نمی دانم من بازیچه دست سیگارم یا او بازیچه دست من
مهم نیست چون این بازی برنده ندارد چون هر دو میبازیم عمر را
♦
♦
♦
♦
تو زندگی آدما دردایی هس مانند خوره
که روح و توی انزوا ذره به ذره میخوره
♦
♦
♦
♦
اشناهای اطرافم غریبه هایی میباشند که تنها اسمشان را میدانم
♦
♦
♦
♦
به سلامتی پدری که نمیتوانم را در چشمانش چندان دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنید
♦
♦
♦
♦
هرگاه خبر مرگم را شنیدی
در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته :
ساده بودم ، باختم
♦
♦
♦
♦
یه وقتایی دلت میسوزه
یه وقتایی دلت میشکنه
یه وقتایی دلت میگیره
اما خدا نکنه سه تاش با هم اتفاق بیفته
♦
♦
♦
♦
خوبی؟
گاهی با تمام تکراری بودنش غوغا می کند
و در جوابش بزرگ ترین دروغ را میتوان گفت؛
خوبم
♦
♦
♦
♦
همه ی اتفاق های مفید افتادند و دست و پایشان شکست
این روزها اتفاق های مفید از ترس اتفاق های بد از افتادن میترسن
♦
♦
♦
♦
به خوابم بیا.
و مراقب خوابهایم باش
تو که میروی
من که می خوابم
کابوس هایم بیدار میشوند
♦
♦
♦
♦
خسته میشه
کسی که جسم و روحش باهم اختلاف سنی داشته باشه
♦
♦
♦
♦
کیف پولم از فراق اسکناس غمگین هست ؟
♦
♦
♦
♦
همه ی وقت روزهایی هست ک انسان در آن کسی را ک دوست می داشته بیگانه می یابد
♦
♦
♦
♦
دیشب خواستم بابت هرگناهی که کردم شمعی روشن کنم سوختنش راببینم وجهنم را یادآور شوم اماگناهانم آن قدر چندان بودندکه ترسیدم ترسیدم جهان را به آتش بکشم خدایا
♦
♦
♦
♦
خیلی حیف شد حالا که دلامون پره زنگ انشا نداریم
♦
♦
♦
♦
بچه که بودیم دل درد را به یک زبان میگفتیم، همۀ می فهمیدند. حالا که بزرگ شدیم، درد دل را به صد زبان میگوییم، اما کسی نمی فهمد
♦
♦
♦
♦
آهای سرنوشت
اسکار حق توست سال هاست مرا
فیلم کرده ای
[ad_2]
لینک منبع